loading...
سایت تفریحی تپلی
ELYASTAK بازدید : 36 جمعه 21 فروردین 1394 نظرات (0)

روزی مرد ثروتمندی ، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند و قدر موقعیتش را بداند.

 آن ها یک شبانه روز را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند .
 در راه بازگشت و در پایان سفر ، مرد از پسرش پرسید : نظرت در مورد سفرمان چه بود ؟
 پسر پاسخ داد : عالی بود پدر !
 پدر پرسید : آیا به زندگی آن ها توجه کردی ؟
 پسر پاسخ داد : فکر می کنم !
 پدر پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟

پسر کمی اندیشید و سپس گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا .

 ما در حیاط مان فانوس های تزئینی داریم و آن ها ستارگان را دارند .
 حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آن ها بی انتهاست !
 در پایان حرف های پسر ، پدرش مات و مبهوت او را نظاره می کرد .
 پسر اضافه کرد : متشکرم پدر که به من نشان دادی ما واقعأ چقدر فقیر هستیم !

 منبع: سرداردلشکسته 

» کپی رایت مطلب :
کپی برداری از مطالب تنها با اجازه مدیر امکان پذیر می باشد.
جهت ارتباط با مدیر سایت از طریق فرم تماس با ما اقدام کنید
مشکلات مطلب را در قسمت نظرات بیان کنید.
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
نه بهترینیم ، نه بزرگترین ! افتخار داریم كه با شما و برای شما هستیم ...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 53
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 53
  • بازدید ماه : 64
  • بازدید سال : 78
  • بازدید کلی : 3,955